0201
امشب چهم شده؟ همهش یاد خاطراتم میافتم! مثلا اون روزی که خونه هوری بودم و هوری غیرمستقیم به موضوعی اشاره کرد که مطمئن بودم جواد بهش گفته! هیچ وقت به روی جواد نیاوردم که چرا موضوع مهمی که بهش گفته بودم رو به هوری گفت! هیچ وقت به روی جواد نیاوردم که مگه ازش نخواسته بودم این مسئله رو به کسی نگه و این رو مثل یه راز پیش خودش نگه داره. اما به چند روز هم نکشید و گذاشت تو دهن هوری و هوری هم همه جا پخش کرد. هیچ وقت به روی جواد نیاوردم چون اگه به شعورش میرسید نباید چنان کاری میکرد، اما برای همیشه قید دوستی با چنین آدمی رو زدم و دیگه هیچ وقت نخواستم باهاش روبهرو شم یا تماسی داشته باشم.