0893
بعد از اتفاقی که برای مامان افتاد خیلی راجع به مهاجرت فکر کردم. تقریبا دیشب تمام مدت داشتم راجع به رفتن یا نرفتنم از ایران فکر میکردم؛ به اینکه بعد از رفتنم چقدر برای مامان سخت میشه و تنها میمونه. اون هم در این وضعیت جدید که پاها و کمرش خیلی درد میکنند و خودش هم می گه توان جسمی برای جراحی کردن رو نداره. حتی صبح زود که از خواب بیدار شدم باز ذهنم درگیر مهاجرت و مامان و شرایط جدید بود، و حالا مطمئن و آسوده و محکم میگم به خاطر مامان میمونم. اصلا هم ناراحتی ندارم. میمونم و کار میکنم تا کمک حال خانوادهم باشم و شرایط اقتصادی و مالی رو به طور کامل تغییر میدم.
به هر حال وضعیت و پیشینه خانوادگی هر شخص فرق میکنه. شاید اگر اوضاع توی خونه کمی بهتر بود من هم مثل بسیاری از همسن و سالهام تو یکی از کشورهای پیشرفته زندگی خیلی خوبی برای خودم ساخته بودم. اما شرایط زندگی من فرق میکنه و باید مسیر خودم رو برم. اصلا هم افسوس نمیخورم و کاملا با رضایت خاطر میمونم.
راستی، دیروز طرحهای گربه که برای بولت ژورنال طراحی کرده بودم رو تو گروه گیکتوری فرستادم و خوشبختانه بقیه دوستان نظر مثبتی داشتند. یه انتقادی هم راجع به ضخامت دور طرحها کردند که به جا بود و امروز تغییرشون میدم. احتمالا بعد از ظهر روی طرح پاندا و قورباغه هم کار میکنم و همه رو با هم براشون میفرستم. راجع به تأخیر در انتشار طرحهام هم بهشون پیام دادم و گفتم الان یک ماه و نیم از ارسالشون میگذره. پیامم رو دیشب دیدند و گفتند پیگیری میکنند. فکر کنم در طول یکی دو هفته آینده طرحهای زیادی از من منتشر کنند چون دقیقا ۹۱ طرح منتشر نشده دارم.