0805
صبح ساعت شش و نیم به مزرعه رفتم. بارونی که بارید ادامه نداشت و خیلی زود قطع شد، اما هوا خنکتر شده بود و به خاطر همین عجله کردم تا زودتر آبیاری رو تموم کنم. با وجود اینکه صبح زود رفتم و هوا هم خنک بود تقریبا تا یک بعد از ظهر موندم و ساعت یک و نیم رسیدم خونه. اونقدر خسته بودم که ناهار مختصری خوردم و رفتم خوابیدم. بعد از خواب خیلی سبکتر شدم. یه عالمه گوجه آوردم.
بعد یه خرده رو استیکر بالرینها کار کردم. قبلا اسکینش رو کشیده بودم اما فکر کردم بد نیست به صورت استیکر تکی هم درشون بیارم. احتمالا فردا همهی طرحهای جدید رو ارسال میکنم. میتونم الان هم بفرستم چون آمادهی آمادهاند. با همهی اینها نمیخوام عجله کنم.
راستی، عمه سوزان اینجاست. تازه اومد. نمیدونم میخواد شب اینجا باشه یا نه. اصلا حوصله ندارم و دلم میخواد تا وقت خواب تو اتاقم باشم و طراحی کنم. هر چند احتمالا ساعت هفت برق رو قطع میکنند و تا ۹ شب بدون برق میمونیم.