0407
سرما از دیروز شدید شد. دیشب باد میوزید و قطرات بارون هم قاطیش بود. به همهی کارها رسیدم و بعد با دلی پر غصه به اتاقم رفتم و تو تاریکی رو تخت دراز کشیدم و لپتاپ رو کنارم گذاشتم و فیلم بتمن علیه سوپرمن رو تماشا کردم. همونی که بن افلک و هنری کویل توش بازی میکنند. زمانش هم طولانی بود و همون اوایل خوابم برد. وقتی بیدار شدم دیدم ساعت یازده و نیم شبه و مامان و معین برگشتند. برام سالاد ماکارونی و اولیویه هم آورده بودند. یه خرده از سالاد ماکارونی خوردم و برگشتم به اتاقم و دوباره فیلم رو عقب زدم. ولی باز چشمام سنگین شد. این بار لپتاپ رو خاموش کردم و با صدای باد که لای شاخه و برگ درختها میپیچید خوابم برد.
صبح که از خواب بیدار شدم خیلی سنگین بودم. انگار تنم رو به تخت میخ زده بودند. به زور خودم رو بلند کردم و سر و صورتم رو شستم و به کارهای روزمره رسیدم. بارون نمنم میبارید. باید میرفتم از مغازه محمد خرید میکردم. وقتی برگشتم همه هنوز خواب بودند. کار رو امروز تعطیل کردم. میخواستم تو خونه به کارهام برسم ولی تا الان که دارم تو وبلاگم مینویسم هیچ کاری نکردم. خوشبختانه اتفاق دیروز امروز تکرار نشد ولی حالم خوب نیست و باید خیلی مراقب باشم.
اینم بگم که چند روزه هوش مصنوعی ذهنم رو خیلی مشغول کرده. دارم به این فکر میکنم که طرحهام رو با هوش مصنوعی قاطی کنم و ببینم چی از آب در بیاد. یعنی به ترکیبشون فکر میکنم و فقط تبدیل متن به تصویر مد نظرم نیست. به هر حال چه بخوایم و چه نخوایم هوش مصنوعی داره فراگیر میشه و اخیرا کارهای فوقالعاده جالبی دیدم و همین طرحها باعث شدند به فکر فرو برم. خدا میدونه تا چهار پنج سال دیگه همین هوش مصنوعی چقدر متحول میشه و کار به کجاها میکشه.
راستی، اصلا از این قضیه آگهیای که در بلاگفا منتشر کردم راضی نیستم. الان شش روز میگذره و هیچ اتفاق خاصی برام نیافتاد. بعید میدونم تو این چهار روز باقیمونده چیز به خصوصی بخواد پیش بیاد. واقعیت اینه که حتی بازدید از ویدیوهام سیر نزولی هم پیدا کرد.