0356
بچه که بودم همیشه دوست داشتم برای خودم مخفیگاه داشته باشم. نمیدونم از کتاب داستانهایی که میخوندم تأثیر میگرفتم یا از کارتونهایی که تماشا میکردم یا شاید هم یه خواسته و علاقه درونی بود چون از نظر تیپ شخصیتی درونگرا هستم. همیشه از جاهای شلوغ و پر سر و صدا فراری بودم و دلم میخواست گوشه خلوتی واسه خودم داشته باشم و اونجا بنویسم و بخونم و نقاشی کنم. البته گاهی شلوغبازی در میآوردم ولی روی هم رفته پسر آرومی بودم.
بامزه اینجاست که هنوز هم دوست دارم مخفیگاه خودم رو داشته باشم. حالا تو این مخفیگاه کار خاصی هم نمیخوام انجام بدم. همین کارهای معمولی و روزمره. فقط چون تنهایی انجام میدم و کسی از اونجا خبر نداره لذتش برام بیشتره. شاید یه روز عملیش کردم و یه جای ناشناس و خاص برای خودم ساختم تا مجموعههایی که دوستشون دارم رو گردآوردی کنم، و با خیال آسوده، همچنان، بنویسم و بخونم و نقاشی کنم.