آکستر

0870

هر روز که می‌گذره حرف‌های جدیدتری راجع به مرگ محسن می‌شنوم. واقعا از نحوه مردنش و اتفاق‌هایی که براش افتاد ناراحت شدم. شاید یکی از دلایلی که این روزها تو خودم هستم و حوصله‌ی انجام هیچ کاری رو ندارم همین باشه.

بر خلاف تصور اولیه‌ی ما که فکر می‌کردیم محسن با خواهرش (یعنی خانواده‌های همدیگه) به سفر رفته بودند اصلا این طور نبود. در واقع خواهرش همراه شوهرش و دو تا از نوه‌هاش به سفر رفته بودند و در سفر تصادف سختی می‌کنند. خواهر فوت می‌کنه اما شوهر خواهرش، یعنی داماد محسن، دست و پاش می‌شکنه (دقیقا نمی‌دونم چه جور آسیبی دید. فقط می‌دونم یک قسمتی از بدنش به شدت آسیب دید و در بیمارستان بستریه). می‌گن حال دو نوه هم خوب نیست و اونها هم در بیمارستان هستند. وقتی محسن متوجه تصادف خواهرش می‌شه بلافاصله سمت اونها حرکت می‌کنه. ظاهرا دیروقت می‌شه و کنار جاده توقف می‌کنه تا استراحت کنه یا بخوابه. مدتی بعد از ماشین پیاده می‌شه و یه ماشین دیگه اون رو می‌زنه و در می‌ره. معلوم نیست محسن به خاطر خواب‌آلودگی متوجه عبور ماشین نشد یا اون راننده که محسن رو زد خواب‌آلود بود. علت هر چی بود راننده مقصر فرار می‌کنه. حالا دو تن از اعضای یک خانواده، یک خواهر و برادر، کمتر از ۲۴ ساعت در تصادف‌هایی جداگانه کشته شدند. چیزی که همه این ماجرا رو غم‌انگیزتر می‌کنه این بود که دو سه روز بعد عروسی دختر محسن بود و حتی کارت دعوت‌ها رو پخش کرده بودند...

   سه شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، 16:24  توسط شبگرد