0757
یادم میآد سالها قبل یه مطلب خونده بودم راجع به آدم باسواد در قرن بیست و یکم. اگر اشتباه نکنم یونسکو این مطلب رو منتشر کرده بود. اما جالب بود که در این مقاله سواد رو محدود به خوندن و نوشتن نمیدونست، و فاکتورهای زیادی رو در نظر گرفته بودند از جمله دانش استفاده از کامپیوتر و به طور کل تکنولوژی، ورزش، دانش تغذیه سالم، مراقبت از سلامت روان، داشتن روابط اجتماعی خوب، و غیره. اما یکی از این فاکتورها که نظرم رو جلب کرده بود این بود که آدم باسواد باید بلد باشه حال خودش رو خوب کنه. یعنی در شرایط سخت و غیرقابل تحمل باید بتونه از پس مشکلات بر بیاد. بنابراین این فاکتورها لزوما به مدرک دانشگاهی و میزان تحصیلات ربط ندارند. طرف ممکنه کارشناسی ارشد یا فوق دکترا داشته باشه و با نداشتن این فاکتورها یه شخص بیسواد به حساب بیاد.
چند روزه این مسئله ذهنم رو خیلی مشغول کرده و از خودم میپرسم برای بهتر کردن حالم باید چه کنم؟ یا شاید بهتر باشه این طور مطرح کنم: چه چیزهایی حالم رو خوب میکنه؟ وقتی از خواب بیدار میشم اولین کارهایی که باید انجام بدم تا با روحیه خوب و قوی روزم رو به شب برسونم چه کارهاییه؟ خیلی به این مسئله فکر کردم و چیزهایی که فعلا به نظرم رسید اینها هستند:
۱. معمولا میرم سراغ تماشای فیلم یا سریال کمدی. باب اسفنجی، فرندز، و مثل اینها. کمی، فقط کمی خنده در طول روز معجزه میکنه.
۲. کار میکنم. حتی اگه ساعت کار مفیدم به یه ساعت برسه، باز بهتر از بیکاریه! آدم بیکار یه آدم علافه که عمرش رو به بطالت میگذرونه. کار به زندگی آدم جلا میده و باعث میشه هدفمند پیش بریم. کار بهمون کمک میکنه فکرهای چرت و پرت رو از خودمون دور کنیم. کار تأثیر مستقیم بر روابط اجتماعی ما میگذره و در شکوفایی استعدادهامون سهم بزرگی داره. البته کاری که دوستش داریم، و نه اونچه که از روی اجبار داریم انجام میدیم. بهترین کار هم کاریه که برای انجام دادنش تلاش بیهوده نمیکنیم و بر اون مسلط هستیم. یعنی سالهای زیادی براش وقت گذاشتیم و با پیچ و خمهاش آشنایی کافی داریم.
۳. پیادهروی هم حالم رو خوب میکنه. روزهایی که زیادی تو خونه هستم خواه ناخواه پکر میشم. دستم به کار نمیره. حوصله تماشای فیلم و سریال ندارم. این روزها دوست دارم برم پیادهروی. میرم تو طبیعت یا خیابونهای شهر و قدم میزنم. و همین تو بهتر کردن حالم کمک میکنه.
۴. غذای خوب خوردن. غذای خوب حالم رو واقعا خوب میکنه. قبلنا خیلی فستفوودی بودم. ساندویچ و پیتزا زیاد میخوردم و بعد کمکم سعی کردم کنارشون بگذارم. حالا بیشتر غذاهای خونگی یا میوه مصرف میکنم و واقعا حالم بهتره. به خصوص خوردن میوه رو خیلی دوست دارم. اساسا وقتی وضعیت جسمیم خوبه سر حالترم. و میوهها تو بهتر کردن حالم خیلی کمک میکنند.
۵. نقاشی کشیدن و به طور کل طراحی و ایدهپردازی و غرق شدن تو دنیای هنر رو خیلی دوست دارم. این هم حالم رو خیلی خوب میکنه.