آکستر

0685

بعد از اون همه باد و گرفتگی آسمون دیروز، که حتی یه قطره بارون هم نبارید، امروز آفتابی بود و لکه‌های خوشگل و درشت ابر به صورت پراکنده اینجا و اونجا دیده می‌شد. اونقدر منظره آسمون دلچسب و قشنگ بود که دلم می‌خواست جایی در طبیعت و به دور از سر و صدای آدمیزاد و دم و دستگاهشون دراز بکشم و خیره به ابرها تو دنیای خیالی‌م غرق بشم. ولی خب، نه فقط نتونستم استراحت کنم، بلکه مدام این طرف و اون طرف می‌رفتم و به کارهای خونه می‌رسیدم چون فردا بچه‌ها خونه‌مون می‌آن و خواستم به سهم خودم کمکی کرده باشم. البته چرا... بعد از ناهار یه چرت کوچولو زدم. راستش دیشب خیلی بد خوابیدم. یهو نیمه شب بیدار شدم و تا دم‌دمای اذان صبح نتونستم بخوابم. خواب عجیب و غریبی هم دیدم. بعد از یکی دو ساعت خوابیدم که خیلی سبک بود و وقتی بیدار شدم رفتم مغازه امیر و یه خرده خرید کردم و برگشتم. یه سریال و چند فیلم هم دانلود کردم ولی خیلی سرسری دو قسمت از سریال رو دیدم و همون طور که گفتم بیشتر به امور خونه رسیدم. قصد داشتم تو این روزهای تعطیل هفت هشت طرح جدید بزنم، ولی تا الان که هیچ کاری نکردم. ببینم تا زمان خواب چطور پیش می‌رم.

فروش استیکرهام هم بعد از یه هفته یه خرده تکون خورد که جای خوشحالی داره. خدا خدا می‌کنم فروش سیصد تایی رو رد کنم. فروش بهاره برام خیلی مهمه چون دستم می‌آد تو تابستون چه نوع طرح‌هایی کار کنم و کدوم طرح‌ها رو بی‌خیال شم. فعلا از به‌روزرسانی سایت هم خبری نیست. الان یه هفته است که سی و دو طرح از من دستشونه. یعنی تا پایان خرداد رو صفحه‌م قرار می‌دن؟ هر چی شد، شد! مهم اینه که سعی‌ام رو کردم و با توجه به وقت و توان و شرایطی که داشتم کم‌کاری نکردم.

   پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، 19:3  توسط شبگرد  |