0670
امروز هم به مزرعه نرفتم. یعنی صبح زود میخواستم برم ولی یادم اومد قراره برامون شیر بیارن و مامان نمیتونه چیزی رو بلند کنه. خیلی هم دیر آوردند و دیگه رفتنم فایده نداشت. بنابراین خونه موندم و به کارهای خونه رسیدم و بعد رفتم سراغ طراحی. اما جالب اینجاست که مادر گرامی دلش طاقت نیاورد و بعد از ظهر اونقدر چیزای سنگین بلند کرد که سر آخر حالش بد شد و زمانی که داشت میخوابید همچنان حالش بد بود. دکتر بهش گفته بود حتی یک کیلو بار هم نباید بلند کنه و اون وقت مادر من بعد از سه جهار روز هفت هشت کیلو بار بلند میکنه و این طرف و اون طرف میبره!! ولی به هر حال فردا دیگه باید قطعا برم سر بزنم وگرنه هر چی کاشتم دود میشه.
امروز تو گیکتوری ازمون خواستند هر چه زودتر استیکر بولت ژورنال طراحی کنیم و جالب اینجاست که من از قبل برای طراحی این نوع استیکر برنامه داشتم و برای همین گفتم از این فرصت استفاده کنم و کل بعد از ظهر رو مشغول طراحی شدم. تقریبا شش هفت ساعت از وقتم رو گرفت و به نظرم کار خوشگل و شیکی شدند. دو مدل طراحی کردم و هر دو آیکونهای شبکه های اجتماعی هستند.
البته دوست داشتم یکی دو تا هم مرتبط با روزهای هفته کار کنم ولی واقعا دیگه وقت و انرژی نداشتم. تا همین حالا هم خیلی بیدار موندم و باید فردا صبح زود بیدار شم تا به مزرعه برم. خدا میدونه تو این پنج روز چه بلایی سر بوتههام اومد.
راستی، امروز صبح رفتم مغازه امیر و میخواستم گوجه بخرم ولی گوجه نداشت. میگفت کامیوندارها در اعتصاب هستند و بارها رو نمیآرن و تک و توک محصولات به دستمون میرسه و اگر هم برسه قیمتها بالاست و بیشتر از مقدار واقعیه. تو خبرها خونده بودم قضیه اعتصاب رو ولی نمیدونستم تا الان ادامه داشته. به مامان گفتم یکی دو هفتهی دیگه گوجههام میرسند و یه دل سیر خیار و گوجه میخوریم :))