0308
قبلا به آدمها مدام فرصت میدادم تا اشتباهاتشون رو جبران کنند. منظورم دو بار و سه بار و چهار پنج بار نیست! بارها و بارها. گاهی پیش میاومد دوست صمیمیم بیشتر از دویست دفعه رفتار نادرستی میداشت یا حرفهای نامربوط بهم میزد و من فکر میکردم اشکال نداره، رفیقمه! تصورم از دوستی این طور بود که باید گذشت داشته باشم تا دوستیمون ادامه پیدا کنه، اما زمانی که ناآگاهانه اشتباهی ازم سر میزد همون دوست و رفیقها هیچ گذشتی نشون نمیدادند و بدتر اینکه رفتار اشتباهم رو بارها و بارها به روم میآوردند و مثل پتکی بر سرم میزدند. نمیدونم رفتار من درست بود یا نه. اما چیزی که بعدها یاد گرفتم و تا امروز دارم انجام میدم اینه که آره، به آدمها باید فرصت داد اما باید حدی هم قائل شد. قرار نیست هر کی هر جور دوست داره با «من» رفتار کنه. حوصله هم ندارم درس اخلاق بدم. قرار نیست کسی رو تربیت کنم. اگه طرف به قدر کافی روی خودش کار کرده باشه یا به شعورش برسه میدونه با من چطور رفتار کنه. در غیر این صورت کنارش میگذارم. به همین سادگی! چون حاضر نیستم اعصاب راحت و زندگی آرومم رو با کسانی پر کنم که یه روز هستند و روز دیگه نیستند و این وسط میخوان زهرشون رو بریزند.