آکستر

0254

هفته گذشته سرم خیلی شلوغ بود و فرصت نکردم هیچ کدوم از حساب‌هام تو شبکه‌های اجتماعی رو بروز کنم. قضیه عیسی‌پور و قراردادنامه و اینا خیلی ذهنم رو مشغول کرده بود. بالاخره فردای اون روز با خودش تماس گرفتم و گفتم شخص دیگه‌ای با ما تماس گرفته و می‌خواد تا دو برابر قیمتی که بهمون پیشنهاد دادید معامله کنه. البته تأکید کردم با وجود این، قصد فسخ معامله (هر چند زبانی) رو نداریم. گفت این مسائل رو باید حضوری حل و فصل کرد. فردای اون روز با صمد و پسرش اومدند خونه‌مون و صحبت کردیم. این بار قراردادنامه رو هم آورد و نوشتیم و امضا کردیم اما باز با همون قیمت پیشنهادی خودشون. موقع رفتن گفت اگر حرفتون درست باشه مبلغی رو اضافه می‌کنم.

عیسی‌پور مرد بدی نیست و می‌دونم رو حرفش می‌مونه. از اونجایی که دو سال پیش با ما معامله‌ای انجام داده بود و سر این معامله ضرر کرده بود فکر کردم پس زیاد نباید امسال سخت بگیریم. همون طور که اون سال هوای ما رو داشت ما هم امسال باید کوتاه بیاییم، وگرنه با شخص دیگه این طور معامله نمی‌کردم. تجربه خوبی بود و یاد گرفتم سال دیگه چطور باید معامله رو پیش ببرم.

خلاصه که هفته گذشته به شدت درگیر کار بودم و شب‌ها فرصت داشتم، اما اونقدر خسته بودم که ترجیح می‌دادم فقط فیلم ببینم.

بعد از بارش‌های چند روز گذشته هوا داره سردتر می‌شه. به نظرم امسال سرمای بیشتری داریم و ضمنا زودتر داره از راه می‌رسه. کم‌کم باید لباس‌های گرم تنم کنم. عاشق حال و هوای پاییز و زمستونم. امروز و فردا هم یه استراحت کوچولو به خودم می‌دم و باز از شنبه همه چیز رو از سر می‌گیرم.

   پنجشنبه ۳ آبان ۱۴۰۳، 4:26  توسط شبگرد  |