0123
بچه که بودم با اشتیاق تمام کارتوهایی که از تلویزیون پخش میشد رو تماشا میکردم. یعنی یه طوری وسواس داشتم که دقیقا باید قسمت بعدی رو میدیدم وگرنه اون قدر غصه میخوردم که حد نداشت. به خصوص کارتونهای مورد علاقهم رو باید حتما دنبال میکردم. اون موقعها دو کانال بیشتر نداشتیم و واسه همین معمولا چیزی رو هم تکرار نمیکردند و باید یه چهار سال میگذشت تا دوباره نشون بدن. اما نکته جالب اینجاست که با همهی پیگیریها و وسواسهام هیچ وقت قسمت آخر هیچ یک از کارتونها رو ندیدم و این از عجایب زندگی منه! همیشه یه چیزی پیش میاومد و این قسمتهای آخر رو از دست میدادم. یه روز سفر بودیم، یه روز مهمونی داشتیم، یه روز مریض بودم، یه روز عزایی بود، یه روز برق نبود و... خلاصه که الان نشستم و دارم قسمت پایانی تک تک اون کارتونها رو دانلود میکنم و میبینم و کیف میکنم تا این عقده فروخورده کودکی رو باز و رها کنم.