0105
جا داره رفتار آدم عقدهای و نفهم مثل ایمان رو اینجا تشریح کنم. امروز صبح زود رفتم سر کار. همه جا خلوت بود و برای بار دوم دیدم یه ماشین جلوی محل کارم پارک شده. دلم لرزید. فکر کردم نکنه همون دزده باشه که دفعه قبل هم دیده بودم. وقتی نزدیک شدم از ماشین عکس گرفتم. یعنی در واقع از پلاکش. بعد وارد شدم و دیدم یارو دزد نیست و آشناست. فقط مسئله اینه که به جای اینکه از من اجازه بگیره رفته بود به عموم گفته بود. آخه مرد حسابی محل کار من چه ربطی به عموم داره؟! خب، اونجا هم زمینش وسیعه و من وقتی دیدم یارو آشناست مشغول خوش و بش و احوالپرسی بودم که صدای زیری شنیدم. خیلی دور بود و متوجه نشدم کسی داره صدام میکنه. بعد وقتی این آقا داشت میرفت متوجه شدم ایمان یه خرده دورتر مشغول کاره. از دور صداش کردم. با صدای بلند و رسا. فاصله دور بود ولی اونقدر دور نبود که نشنوه. خیلی واضح به روی خودش نیاورد. با تعجب دوباره و سه باره صداش کردم و با ناز من رو نگاه کرد و زبون باز کرد. تازه، اونجا دو زاریم افتاد که اون صدایی که از دور شنیده بودم ایمان بود و احتمالا می خواست بدونه مسئلهای پیش اومده یا نه. منم واقعا نشنیده بودم و قصدم این نبود که آدم حسابش نکنم و نخوام جواب بدم. ضمن این که فاصله من خیلی دور بود. بعد این پیش خودش فکر کرد من از عمد جواب ندادم و حالا که صداش میکردم میخواست تلافی کنه و جواب نده! همین قدر عقدهای! یعنی یه لحظه پیش خودش فکر نکرد شاید من نشنیدم یا شاید اتفاقی افتاد که نتونستم جواب بدم. جدی حالم از این جور آدما به هم میخوره.